.:. از خانه تا گور ندای آزادی .:.

بده دستات رو به من بده اشک هات رو به من بشه سرد دلم

.:. از خانه تا گور ندای آزادی .:.

بده دستات رو به من بده اشک هات رو به من بشه سرد دلم

گذر . . .

آخ که چقدر وقته اینجا رو گرد گیری نکردم !!

البته ایرادی هم نداره چون خودم برمیگردم پست هام رو میخونم نیازی نیست مرتبش کنم !‌

نمیدونم از چی و از کجا بگم !‌ فعلا که کارا داره خوب پیش میره اگر یه اتفاق به هم نریزه همه چی رو

اومدم که یه پست دادم بعد هم باید برم انجمن این کار رو انجام بدم


خدایا شکرت

Javad Artuore /̵͇̿̿/̿̿"̿̿̿̿̿ ̿̿̿̿

ایران من

خفته بر خوناب غم
ایران من
ای دریغ از غرش شیران تنگستان من
تیر و شلاق لا لای
خواب هم خونان من
زخم گوله بر دل یاران من

آه

زخم گوله بر دل یاران من

هم وطن برخیز تو ای غم خوار من
دست تو دشنه بدوش گیتار من
نقش کنیم بر کوچه ها با خون خویش
جان دهم اما نمیرد خاک من
نقش کنیم بر کوچه ها با خون خویش
جان دهم اما نمیرد خاک من

تشنه ام تشنه آبهای شمالم
عاشقم عاشق ریگهای کویرم
آرزوم مردن در روز بزرگ
سنگ قبرم باشه از البرز پیرم

آه


سنگ قبرم باشه از البرز پیرم

خفته بر خوناب غم
ایران من
ای دریغ از غرش شیران تنگستان من
تیر و شلاق لا لای
خواب هم خونان من
زخم گوله بر دل یاران من

آه

زخم گوله بر دل یاران من

اگر خانم ها به جای حامله شدن تخم می گذاشتند !

یه پست انفجاری‌‌‌ ! 

 

بنظر من، بزرگترین و بهترین تغییری که در زندگی خانم‌ها رخ می داد، این بود که دیگر هیچ زنی نگران اضافه وزن و کاهش مجدد آن در دوران حاملگی و بعد از آن نبود و خانم‌ها از بابت مراقبت‌ها و رژیم‌های غذایی دوران بارداری، راحت و بی‌خیال بودند، چون تخم می‌گذاشتند و با خیال راحت روی آن می‌نشستند.

البته احتمالاً دوران روی تخم نشستن آن‌ها، برای خودش داستان‌ها و رسم و رسومات بسیاری ایجاد می‌کرد و موضوع غیبت و پرحرفی خیلی از خانم‌های پیر و جوان می‌شد. مثلاً مراسم «تخم اندازون»!!! که طی آن خانم‌ها دور هم جمع می‌شدند و با شیرینی و کادو به عیادت «مادر آینده» و «تخم‌هایش» می‌رفتند و پیرامون تخم و تخمگذاری و خاطرات تخمی خود، با هم به بحث و گفتگو می‌پرداختند.
(البته فراموش نشود که بعد از اتمام مراسم، تا روزها و هفته‌ها بحث شیرین غیبت ادامه می‌یافت).


مثلاً:

- واه، واه، واه، دختره رو دیدی اقدس جون! همچین با افاده روی تخم‌هاش نشسته بود که انگار تخم طلا گذاشته!!!


- آره خواهر، والله ما اون وقت‌ها، شیش تا شیش تا تخم میذاشتیم و اینقدر هم ناز و ادا نداشتیم. امان از دخترهای این دوره زمونه…!


و یا:

- وای، وای، وای، مهین جون، تخم‌هاشو دیدی؟؟!… عین گردو بود!!! هم کوچیک بود، هم سیاه!!

- آره دیدم، شهین جون. چقدر هم مادر شوهره ازش تعریف می‌کرد، خدا شانس بده. من تازه که عروسی کرده بودم، یک تخم گذاشتم عین هلو!!! هر کی می‌اومد دیدنم، دلش می‌خواست گازش بگیره! ولی خدا شاهده که مادر شوهرم یک بار هم جلوی مردم از تخم من تعریف نکرد…

و اما دومین تغییر خوش آیند برای خانمها این بود که آنها می‌توانستند با خیال راحت و بدون تحمل درد و یا بیهوشی شاهد لحظۀ تولد فرزندشان باشند، چون دیگراز درد زایمان و «اپی دورال» و «سزارین» خبری نبود.


طبیعتاً علم پزشکی هم به صورت امروز نبود و مردم بجای مراجعه به دکتر زنان و زایمان، از وجود تخم شناسان حرفه‌ای، و دکترهای «تخمی» بهره‌مند بودند.


در دنیای تجارت و بیزنس نیز احتمالاً تغییرات فراوانی ایجاد می‌شد. مثلاً شرکت‌های تولید کنندۀ لباس و لوازم حاملگی در دنیا وجود نداشت و بجای آنها کمپانی‌های تخمی فراوانی در دنیا تأسیس می‌شد که کار آنها تهیه و تولید انواع و اقسام لوازم و ادوات تخمی، جهت نگهداری بهینۀ تخم بود. مثل «تخم گرم کن الکترونیکی هوشمند» و یا «محافظ کامپیوتری تخم، با قابلیت اتصال به اینترنت و کنترل از راه دور»!!!

خلاصه که خیلی‌ها بسوی بیزنس‌های تخمی می‌رفتند و ایده‌های تخمی فراوانی، به ثمر می‌نشست و در نتیجه، خیلی‌ها «مییلونر و میلیاردر تخمی» می‌شدند.


و چه بسا افرادی هم بودند که بخاطر ایده‌های تخمی خود، دست به کارهای تخمی می‌زدند و پس از چند سال فعالیت بی‌حاصل تخمی، اعلام ورشکستگی می‌کردند و در نتیجه همۀ سرمایه خود را از دست می‌دادند.


در بخش تبلیغات تجاری نیز مردم شاهد حضور آگهی‌های ریز و درشت تخمی در در و دیوار و رادیو و تلویزیون بودند، که مثلاً می‌گفتند:


«اگر تخم بزرگ می‌خواهید، با دکتر … متخصص امور تخم تماس بگیرید.»

«استرس و افسردگی‌های تخمی خود را با دکتر … دارای بورد تخصصی از انجمن دکتران تخمی آمریکا در میان بگذارید.»

«آقای …، مشاوری مطمئن در امور تخم‌های شما».

«خانم …، وکیل آگاه و با تجربه برای دعاوی تخمی شما. عضو هیات مدیرۀ کانون وکلای تخمی کالیفرنیا»

«تخم‌های خود را نزد ما بیمه کنید و با خیال راحت به مسافرت بروید. شامل: سرقت، ترک‌خوردگی و شکستگی!»

«اگر به علت مشغله کاری و یا بیماری، قادر به نشستن روی تخم نیستید، با ما تماس بگیرید. ما از تخم شما مانند چشم خود محافظت می‌کنیم!»

وب سایت‌های تخمی نیز مانند سرطان، در عرض چند هفته تمامی کامپیوترها و شبکه‌ها را تسخیر می‌کردند.


در تلویزیون، مردم به مشاهدۀ میزگردها و برنامه‌های پرسش و پاسخ تخمی می‌نشستند. مثلاً خانمی از اصفهان با تلویزیونی در لوس‌آنجلس تماس می‌گرفت و بعد از ده‌ها دفعه که صدا قطع و وصل می‌شد، می‌پرسید:
آقای دکتر، من احساس می‌کنم که جدیداً پوست تخمم نازک شده(!) چیکار باید بکنم؟…

و طبق معمول همیشه، آقای دکتر یک جواب بی سر و ته به او می‌داد و گوشی را قطع می‌کرد و به سراغ بقیۀ سئوالات تخمی شنوندگان می‌رفت.

در برنامه‌های رادیویی نیز، برنامه‌های روانشناسی تخمی، در بین شنوندگان جایگاه ویژه‌ای داشت و دراین میان خوانندگان و نوازندگان هم از این داستان بی‌نصیب نمی‌ماندند و حتماً ترانه‌هایی در وصف تخم و تخمگذار سروده می‌شد. بطور مثال:

- یک تخم دارم، شاه نداره. صورتی داره، ماه نداره…

و یا:

- هیشکی مثل تو تخم نداره. نه داره. نه می‌تونه بذاره…

زندگی خانوادگی و روابط انسان‌ها نیز جدا از این تغییرات نبود و حتماً آداب و رسوم و معاشرت‌های مردم نیز بر همان اساس تغییر می‌کرد. مثلاً مادران به پسران خود می‌گفتند و نصیحت می‌کردند که: مادر سعی کن زنی بگیری که واست تخم‌های گنده گنده بکنه!!!

در هنگام خواستگاری نیز مادر عروس با افاده به خانواده داماد می‌گفت: خانوادۀ ما اصولاً «تخم بزرگ» هستند. من خودم وقتی تازه ازدواج کرده بودم، یک تخم گذاشتم، اندازۀ هندوانه!!!!…

به اسامی افراد و نام‌های خانوادگی موجود نیز، احتمالاً چندین اسم و فامیل تخمی اضافه می‌شد. مثلاً: تخمقلی تخمی‌زاده، تخمناز تخمی‌نژاد، تخم‌وش تخمی‌پور و…

پدربزرگ، مادربزرگ‌ها مثل همیشه، شایعه درست می‌کردند و از تجربیات تخمی خود سخن می‌گفتند و برای جوان‌ترها داروهای سنتی و گیاهی تجویز می‌کردند و می‌گفتند:

- قدیمی‌ها گفته‌اند: اگر روزی چهار تا استکان گل گاو زبون بخوری، تخمهات میشه اندازه نارگیل!!!

و یا:

- اگر کنجد رو با پوست گردو مخلوط کنی و با هل و نبات بخوری، حتماً تخم دوزرده می‌کنی! و…

مردم هنگام قسم‌خوردن و یا قسم‌دادن یکدیگر، از قسم‌های تخمی نیز استفاده می‌کردند. مثلاً می‌گفتند: به جون تخم عزیزم راست می‌گم! و…

و هنگام دعوا و عصبانیت، علاوه بر فحش خواهر و مادر و جد و آباد، به تخم‌های هم دیگر نیز فحش می‌دادند مثلاً: الهی تخمهات بشکنه! الهی تخمهاتو سگ ببره و…!!!

در قوانین کشورها نیز احتمالاً چند قانون تخمی به بقیۀ موارد قانونی اضافه می‌شد و همین موضوع، مقدمۀ بروز یکسری جرم و جنایت تخمی می‌شد.

جنایتکاران جنگی به جای «نسل کشی»، «تخم شکنی» می‌کردند و باندهای تبهکار و مافیایی علاوه برخلاف‌های قبلی، به جرائم تخمی مانند تخم دزدی و تخم فروشی و قاچاق تخم هم روی می‌آوردند.

حال شما بگویید، دوران حاملگی بهتر است یا زندگی تخمی!؟

عشق شیطانی

سلام به کلیه دوستان عزیز !‌ کامنت گذاشته بودین که خیلی خودمونی صحبت میکنم ! باشه چشم از این به بعد سعی میکنم که به صورت رسمی پست بدم !‌ و اما این پست مربوط به آف یکی از دوستان به اسم حاج آقا سینا هست !‌ بخونید که خیلی قشنگه !!  

 

عشق شیطانی

 

شیطان عاشق خدا بود ... می خواست تنها عاشقش باشد ... فریاد زد ... خدا نفهمید ! . . . خدا بزرگ بود ... می خواست عاشقی کند ... آدم را آفرید ! . . . سالها پیش آدم خدا را از یاد برد ... آدم عاشق شیطان شد ! این وسط خدا تنها ماند ... به همین سادگی

جاده

یادمه میگفتن از این راه نون شب نمیخوری
نمیدونن این کار از نون شب برام مهم تره

وقتی خودت میدونی
غیر تو هیچی نمیتونه جلوتو بگیره

اگه منتظری کسی واست در رو باز کنه
حالا حالا ها علافی

اولش سخت بود
هزار شرط بود
میخوای همه بشنون از رادیو پخش زود
خفه و نئشه از دود
تشنه پول
از این غزل تا شعر بعدی مایوس
جاده معلوم
کارم هم همیشه از بقیه سر بود
صدام بم بود
زیر فشار زخم زبون همه کم کم کمرم خم بود
رفیق چند سال دشمن تو چند روز
غریبه یهو میشه رفیق و همخون
قدم به قدم جلوم یه سد بود
شکستم تک تک سیل من زود
ولی هنوز مجنون اندوه
شب پر ستاره نور من کو
پس نور من کو

با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جاده ام شده

با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جاده ام شده

پرسن چرا توی صحنه نیستم
چرا خفه چرا پشت می ایستم

شعرا شاهکار چرا چرک نویسن
چیستم کیستم و محل زیستم

از غرب میخونم تا شرق بدونه
از درد میخونم همدرد بخونه

برا غرب زده یا زده از غرب
آرزو به دلای اینور مرز

افکار همه به چپمه
افراد شصتم به همه

رپ نه درد دلمه
بغضم هم برا کیش و کشورمه

نامه برا چشم مادرمه
آره این باورمه

که بد جوری لالیم توی غربت
اما نوبت عرفانه برا صحبت

با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جاده ام شده

با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جاده ام شده

بس که دل داغ داره
بس که دل داغ داره

بس که دل داغ داره از نوک خودکارش
شعله میباره میسوزه تا راه وا شه

بازتاب کل وجودم
خواستار روحم
خوب میدونی کی صاحبکاره
میگی مث بقیه م کجاش آخه
با همه چی آره با جون قمار آخه
چهار تا آس زیر دستم
از شاه نمیترسم
با همه چی ساختم تا همه چی ساختم
از جون بزار مایه چند هزار آیه
زیر سقف کج رپ چند هزار پایه
آره که شاهکاره
نه بابام ویلا تو شمال داره
نه بیرون شهر کنار تو باغ داره
نه به کس تو تلویزیون باج داده
نه زنگ زده که عرفان چه حال داره
عرف هرچی داره از قواش داره
سنگینی یه ملت رو رو دو پاش داره
کی میخواد سر راش باشه تو باش باشه
کی میخواد همراش باشه راه جلو پاشه

با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جاده ام شده

با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جاده ام شده

با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جاده ام شده

با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جاده ام شده

با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جاده ام شده

با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جادهام شده