یه پست انفجاری !
سلام به کلیه دوستان عزیز ! کامنت گذاشته بودین که خیلی خودمونی صحبت میکنم ! باشه چشم از این به بعد سعی میکنم که به صورت رسمی پست بدم ! و اما این پست مربوط به آف یکی از دوستان به اسم حاج آقا سینا هست ! بخونید که خیلی قشنگه !!
عشق شیطانی
شیطان عاشق خدا بود ... می خواست تنها عاشقش باشد ... فریاد زد ... خدا نفهمید ! . . . خدا بزرگ بود ... می خواست عاشقی کند ... آدم را آفرید ! . . . سالها پیش آدم خدا را از یاد برد ... آدم عاشق شیطان شد ! این وسط خدا تنها ماند ... به همین سادگی
سلام خدمت کلیه برو بکس !! امروز چند تا عکس گذاشتم ببنید نظرتون و هم اعلام کنید !
(اولین باره که می خوام نظر بدین !)
برای مشاهده سایز واقعی عکس روی اسم آنها کلیک کنید !
یادمه میگفتن از این راه نون شب نمیخوری
نمیدونن این کار از نون شب برام مهم تره
وقتی خودت میدونی
غیر تو هیچی نمیتونه جلوتو بگیره
اگه منتظری کسی واست در رو باز کنه
حالا حالا ها علافی
اولش سخت بود
هزار شرط بود
میخوای همه بشنون از رادیو پخش زود
خفه و نئشه از دود
تشنه پول
از این غزل تا شعر بعدی مایوس
جاده معلوم
کارم هم همیشه از بقیه سر بود
صدام بم بود
زیر فشار زخم زبون همه کم کم کمرم خم بود
رفیق چند سال دشمن تو چند روز
غریبه یهو میشه رفیق و همخون
قدم به قدم جلوم یه سد بود
شکستم تک تک سیل من زود
ولی هنوز مجنون اندوه
شب پر ستاره نور من کو
پس نور من کو
با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جاده ام شده
با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جاده ام شده
پرسن چرا توی صحنه نیستم
چرا خفه چرا پشت می ایستم
شعرا شاهکار چرا چرک نویسن
چیستم کیستم و محل زیستم
از غرب میخونم تا شرق بدونه
از درد میخونم همدرد بخونه
برا غرب زده یا زده از غرب
آرزو به دلای اینور مرز
افکار همه به چپمه
افراد شصتم به همه
رپ نه درد دلمه
بغضم هم برا کیش و کشورمه
نامه برا چشم مادرمه
آره این باورمه
که بد جوری لالیم توی غربت
اما نوبت عرفانه برا صحبت
با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جاده ام شده
با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جاده ام شده
بس که دل داغ داره
بس که دل داغ داره
بس که دل داغ داره از نوک خودکارش
شعله میباره میسوزه تا راه وا شه
بازتاب کل وجودم
خواستار روحم
خوب میدونی کی صاحبکاره
میگی مث بقیه م کجاش آخه
با همه چی آره با جون قمار آخه
چهار تا آس زیر دستم
از شاه نمیترسم
با همه چی ساختم تا همه چی ساختم
از جون بزار مایه چند هزار آیه
زیر سقف کج رپ چند هزار پایه
آره که شاهکاره
نه بابام ویلا تو شمال داره
نه بیرون شهر کنار تو باغ داره
نه به کس تو تلویزیون باج داده
نه زنگ زده که عرفان چه حال داره
عرف هرچی داره از قواش داره
سنگینی یه ملت رو رو دو پاش داره
کی میخواد سر راش باشه تو باش باشه
کی میخواد همراش باشه راه جلو پاشه
با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جاده ام شده
با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جاده ام شده
با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جاده ام شده
با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جاده ام شده
با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جاده ام شده
با من
خود رو یافتن
خود رو ساختن
جادهام شده
یادم میاد بچگی هایم که با داییم بازی میکردیم !! عجب دورانی بود هیچ وقت فراموش نمیکنم اون روزها رو
اون موقع ها وضع اقتصادی مثل الان خوب نبود یه مشت ماشین درب و داغون بود و یه مشت آچار و پیچ گوشتی که ابزار بازی من و داییم بود !
صادقانه بگم ! وسیله بازی نبود !! کلاس دوم یا سوم دبیستان بودیم تازه پلی استیشن یک اومده بود و ما می رفتیم توی کلوپ بازی با دایی بازی می کردیم !! یه توپ داشتیم و ۲ تا دونه آجر ! با داییم ۱۸ پنالت بازی می کردیم ! (بازی اختراعی هست !)
خلاصه هر چی بگم از اون دوران کم گفتم ! بچه های الان با این امکانات و تکنولوژی رو می بینم و یاد خودم میوفتم . . .
به هر حال حاضر همه چی رو بدم و ۱ روز برگردم به اون خاطرات دوران بچگی و بازی با داییم !
نکته : داییم فقط با من ۲ سال و نیم اختلاف سنی داره !!